آرمیا جونمآرمیا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 7 روز سن داره

آرمیا هدیه ای از طرف خدا

شیطنت ها

آخه این بلاها چیه سر من میارین؟؟؟ .... اینم یکی از شیطنت های خاله جونمه که منو  به این روز انداخته بعد کلی ازم عکس گرفته إ وا خدا جون!! من از دست این بچه هام چیکار کنم آخه؟؟اعصاب نمی ذارن برای آدم که! اینجا هم ملوان زبل شدم و منتظر اسفناجم ولی نمی تونستم خوب روی مبل بشینم و این عکس آخر شیطنت بابا محسن هست!! چرا منو شبیه کدخداها کردی؟؟خودتم که با خنده می گفتی کدخدا قربونت برم که این بلاها رو سرت میارن و تو باهاشون همکاری می کنی! ...
27 آبان 1393

بدون شرح 2

آرمیا جووووونم خیلی دوست دارم خوشحالم از اینکه روز به روز بزرگتر می شی و لحظه های زندگی ما رو شیرین و شیرین تر می کنی.هوا داره سرد می شه . پاییز 14 روزه از راه رسیده و ما در کنار تو خیلی بهمون خوش می گذره. راستی چند روز دیگه روز جهانی کودکه. بهت اولین روز کودک رو پیشاپیش تبریک می گم و هدیه های این روز رو که برات خریدیم در پست های بعدی می ذارم توی وبلاگت. شیرین عسل مامان فدااااااات بشم الهی ! توی پارک نشسته بودیم و شما داخل کالسکه ات چرت می زدی و انگشت می خوردی .نوش جوووووونت!!! و توی عکسهات بابا محسن عاشق این عکست شده دوست دارم یه عالمه / شیرجه بزن تو قابلمه ...
14 مهر 1393
1